عبارات

نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی در عرصۀ فرهنگ و اندیشه

عبارات

نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی در عرصۀ فرهنگ و اندیشه

«عبارتُنا شَتّى و حُسنُک واحد»

عبارات؛ مجموعه نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی (مدرس فلسفه و کلام، نویسنده، شاعر، منتقد و دین پژوه)، در عرصۀ فرهنگ و اندیشه.

نویسندگان

واقعیت این است که رئیس‌جمهور در قانون کشور ما نوعی قوه‌ی اجرایی است و فاقد قدرت و جایگاه مشابه نظامهای ریاستی دنیاست. در بین این شش نفری که از فیلتر شورای نگهبان گذشته بودند و انصافا هیچکدام در حد و اندازه یک رجل سیاسی نبودند، پزشکیان تنها کسی بود که تا حدودی به معیارهای یک مدیر اجرایی نزدیک بود و می‌شد باورش کرد. به همین دلیل هم شد پدیده‌ی انتخاباتی که تحریمی ها در آن دست بالا داشتند و در این شرایط نتیجه قاعدتا می‌بایست به نفع محافظه‌کاران رقم می‌خورد، اما عملکرد ضعیف دولت سیزدهم تنها واقعیت زنده و ملموس امروز بود و پزشکیان به جای ماندن در گذشته یا امید واهی دادن به آینده، سعی کرد نبض زنده‌ی جامعه‌ی حال حاضر ایران باشد. لذا با اینکه مسن ترین کاندیدا بود، تنها شخصیت از آن شش نفر بود که از دغدغه‌های نسل زد گفت، سعی کرد آنها را بفهمد و حاضر شد با نسل جوان بنشیند و از آنها بشنود. او همچون ملامتیان خودش را زیر تیغ نقد مدام می‌گرفت و به جای منم منم گفتن های مسئولین مسئولیت ناپذیر و فرافکنی مشکلات به سایر دولت‌ها یا روئسای جمهور، با ترجیع بند "ما فلان کردیم و ما بهمان کردیم" خودش را در معرض نقد و پرسش قرار می‌داد. مخاطب می‌توانست با جملات گاه آشفته و بی فعل و ناقص و نصف نیمه‌ی پزشکیان بیشتر ارتباط بگیرد تا جملات اتوکشیده و بیش از اندازه درست و ژست‌های شبه روشنفکرانه کسی مثل جلیلی با آن لحن استخوان قورت داده و کتابی که هیچ رنگی از صمیمیت و بی رنگی نداشت و با همه‌ی درست بودنش، اصلا باورپذیر نبود و آدمی را بیشتر یاد شخصیت دون کیشوت می‌انداخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۰۴:۳۸
یوسف شیخی

ظاهرا همه‌ی امکانات رسانه‌ای و تبلیغاتی ارگان‌ها، سازمان‌ها، نهادهای دولتی و حاکمیتی و نیروی کارگزاران دینی بسیج شده‌اند تا کاندیدایی خاص به پاستور فرستاده شود. حتی ریاست محترم قوه‌ی مقننه که با خلاء حضور رئیس‌جمهور، یکی از مجریان انتخابات است و لذا قانونا باید اصل بی‌طرفی را حفظ نماید علنا در بیانیه‌ی شکست، از هوادارانش دعوت می‌کند که کمک کنند تا این کاندیدای خاص بر ریاست قوه‌ی مجریه تکیه زند.

این کاندیدای طیف رادیکال و بنیادگرای محافظه‌کاران، سیاستمداری بسیار زیرک، تودار، مرموز و دارای تشکیلات و سازمانی منسجم، با برنامه و قدرتمند است که از آن تعبیر می‌کنند به <دولت در سایه> که بعد از دو بار تلاش ناکام جهت کسب قدرت اجرایی کشور، عزم کرده است، این بار آفتابی شود.

متأسفانه بسیاری هنوز بی‌تفاوت هستند و این خطر بالقوه #برای_ایران را درنیافته‌اند.

با توجه به شرایط خطیر منطقه‌ای امیدوارم ما ایرانیان با همه‌ی تنوع قومی و مذهبی که داریم نسبت به سرنوشت ایران بی‌تفاوت نباشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۳ ، ۰۴:۳۳
یوسف شیخی

 

🔸پسا حماسه‌ی ۸۸

 

عرصه‌ی سیاست به صحنه‌ی تئاتر می‌ماند. کارگردان از استغراق تماشاگر در صحنه لذتی هیستریک می‌برد، و فرقی هم نمی‌کند داستان ما تراژدی باشد یا کمدی یا حماسه. هرچند نام حماسه در این سال‌ها و ایام انتخابات به گوش ما ایرانیان آشناتر است.

از انتخابات پرشور و حماسی سال ۸۸ به این سو بنا به دلایلی شخصی، رغبتی برای پیگیری اخبار و برنامه‌های نامزدها نداشتم و اصلا انتخابات برایم کان لم یکن بود و دنبال نمی‌کردم، اما جمله‌ی تاریخی نخستین بیانیه‌ی میر حسین موسوی را هیچگاه نتوانستم فراموش کنم؛ آنجا که نوشت: "تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد"، هرچند بعدها حتی برای معترضین آن روزها هم مشخص شد تقلبی در کار نبوده و مشکل آن بود که اصلاح طلبان متبخترانه به صحنه‌ می‌نگریستند و فقط رأی شهرهای بزرگ و طبقه‌ی متوسط را می‌دیدند و دچار توهم برتری کیفیت بر کمیت شده بودند، درحالی‌که مبنای دموکراسی بر برتری کمی است. لذا مست قدرت شده، از دیدن رأی طبقات محروم و فرودست و روستاها و مناطق کم برخوردار غافل شدند. بنابراین مراد نگارنده از صحنه آرایی برخلاف گوینده‌اش، همچون تقلب و حتی به مثابه تاکتیک نیست، بلکه اشارتی است به خاستگاه تئاتری سیاست در غرب و پیوند تنگاتنگ آنها.

پس از گذشت ۱۵ سال، در انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری چهاردهم که با پایان تراژیک دولت سیزدهم رقم خورد، کنجکاو شدم ببینم نامزدهای مورد تأیید شورای نگهبان چه می‌گویند و در چه عوالمی سیر می‌کنند و نتیجه چه خواهد شد و اینکه در این مدت چه بر این رجال کشور گذشته است. پس از دیدن مناظرات و برخی برنامه‌های نامزدها به این نتیجه رسیدم که در این سال‌ها سطح انتخابات‌ و میزان دانش و تجربه و فهم و درک نامزدها از مسائل ملی و بین المللی، نه تنها رشد نکرده است، بلکه بسیار بسیار تنزل یافته است، اما از حیث صحنه آرایی و پیوند تئاتر و سیاست که در مغرب زمین قدمتی دوهزار و پانصد ساله دارد و باز می‌گردد به تمدن یونان باستان، هرچند هنوز هم در گام‌های نخستین هستیم، اما انصافا رشد چشمگیری داشته‌ایم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۳ ، ۰۰:۳۵
یوسف شیخی

نقدی بر رمان «بیروط»؛ برندۀ جایزۀ جلال آل احمد و کتاب سال جمهوری اسلامی

 

«بیروط» قصۀ رها کردن ایمان و ملّیت یحیی ربانی و ترسیم روزگار برزخی اش است. یحیی ربانی در پی مفرّی از جهان سنت اسلامی- ایرانی (قم/ حوزۀ علمیه و دانشگاه ادیان و مذاهب)  و پناه بردن به جهان تجدد (آلمان/ دانشگاه گوتۀ فرانکفورت) است و در این میان با انگیزۀ مادی و صرفا جهت تهیۀ خرج سفر، به پروژۀ تیم مستندساز ایرانی برای ساخت مستندی دربارۀ امام موسی صدر، می پیوندد تا بیروت را سکوی پرتاب خود به دنیای غرب سازد. 

پرسه زنی های شبانۀ یحیی در کافه‌ها و بارهای بیروت و مخفی کردن هویت ایرانی‌اش در گفت و گو با اهالی بیروت، نشانی از گسست یحیی از سنت اسلامی- ایرانی است، اما آشنایی با شخصیت امام موسی صدر و قرائت انسانی ایشان از دین، ایمان و ملیت مرده در درون یحیی را احیاء می کند و او را دوباره با سنت ایرانی - اسلامی اش پیوند می زند.


«بیروط» روایت شهری است که در غیاب انسان آرمانی (امام موسی صدر)، با ظهور جریان‌های تکفیری از حرکت در مدار طبیعی خویش خارج گشته است و این فرجامِ تراژیک فقط برای بیروت نیست، بلکه قصۀ تمام مدینه های سنتی در عصر مدرنیته است و دیکتۀ اشتباه «بیروط» اشارتی است به این خروج. گویی که مدرنیته، قیامتِ سنت است و مدینه در غیاب صدر عرصۀ جولان نظام سنت قدمایی برای فائق آمدن بر نظام سنت مدرن از طریق سازوکار طرد و تکفیر گشته است.

نقدی که می‌توان به رمان «بیروط» وارد ساخت، دقیقا در گفتمان مبنایی آن؛ یعنی «آشکار سازی سنت» نهفته است. در شرایط اجتماعی ایران معاصر که حداقل بر اساس آخرین پیمایش ها از وضعیت دینداری و ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، با دگرگشتی تمدنی در وضعیت عقیدتی- سیاسی مواجه هستیم و سنت در معانی هفتگانۀ آن (سنت دینی در دو شکل درون دینی و برون دینی، سنت سیاسی، سنت ادبی و هنری، سنت نظری، سنت اجتماعی، سنت در معنای ترکیبی از اندیشه و الگوی عمل، و سنت در معنای فراجامعه شناختی) دچار بحران رو به تزاید بی‌اعتباری گشته است، آیا هنوز می‌توان از خورجین سنت خرج کرد و آیا اصلا محملی برای «انکشاف سنت» و پروژۀ امام موسی صدر برای انسانی ساختن دین وجود دارد؟ به نظر می‌رسد همزمانی انتشار «بیروط» با دگردیسی تمدنی سپهر اجتماعی ایران، «بیروط» را در همان تولد نا به هنگامش با مشکل عصریّت گفتمانی رو به رو ساخته است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۳ ، ۰۷:۰۲
یوسف شیخی

 

اشاره

تازه لای کتاب را باز کرده بودم و صفحاتی پیش رفته بودم و بعد از شروع رؤیایی رمان، داشتم اندک اندک در واقعیت تعلیق ایمانیِ یحیی ربانی و روزگار برزخی اش و نثر پاراتاکسیسی و آل احمدی نویسنده‌ی محترم غرق می‌شدم که خبر اختصاص جایزه‌ی جلال آل احمد به این رمان، دلم را قرص کرد به پایان کار و اینکه احتمالا با اتفاق تازه‌ای مواجه خواهم شد و در دل گفتم چه جایزه‌ی با مسمایی! هرچند از نیمه‌ی کتاب (حدودا از  صفحه‌ی ۲۰۰) به بعد احساس کردم نویسنده دچار اطناب و تکرار مُمِل در بخش‌های رؤیاپردازانه گشته است، اما آنقدر این اثر نقاط درخشان داشت که همان موقع بر آن شدم تا پس از فراغت از مطالعه‌ی آن، دست به نگارش ببرم. وقتی پیشتر رفتم عزم کردم از مدینه ای بنویسم که در غیاب انسان آرمانی، بدل به بیروط می‌شود، شهری که با ظهور جریان‌های تکفیری از حرکت در مدار طبیعی خویش خارج گشته است و این فرجام تراژیک فقط برای بیروت نیست، بلکه قصه‌ی تمام مدینه های سنتی در عصر مدرنیته است. گویی که مدرنیته قیامتِ سنت است و می‌خواهد خشونتِ پنهانِ سنت را آشکار نماید. بنویسم که در غیاب انسان آرمانی، می‌توان انسان را در مدینه ی صدر خویش (قلب) یافت. درباره‌ی بیروطی بنویسم که اکبری دیزگاه با روایت شبگردی های یحیی در ذهنم‌ جاودانه ساخت، و از آنجا که این نوع نوشتن نیاز به اندکی فاصله گرفتن برای رسیدن به چشم‌انداز دلخواه بود، تا امروز به تأخیر افتاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۲
یوسف شیخی

پیرامون سخنرانی "مسئله‌ی اخلاق در تفکر دینی" که اخیرا در کانال "آوای فلسفه" منتشر شده است، اعم از شیوه‌ی بحث سخنران محترم و پیش‌فرض های ایشان از دین و اخلاق، ملاحظاتی انتقادی دارم که به اختصار مطرح خواهم نمود: 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۹
یوسف شیخی

می‌توان گفت انجمن برف (Society of the Snow) یکی از بهترین فیلم‌های سال ۲۰۲۳ است که می‌توان دیدن آن را برای علاقه‌مندان به سینمای دینی و فلسفی توصیه نمود. ساخته‌ی تحسین برانگیز خوان آنتونیو بایونا یک درام تکان دهنده و هیجان انگیز درباره‌ی داستان باورنکردنی ۷۲ روز تاب آوری گروهی از بازماندگان حادثه‌ی سقوط هواپیمایی در سال ۱۹۷۲ در رشته کوه آند است.انجمن برف بر اساس کتابی به همین نام نوشته‌ی پابلو ویرچی ساخته شده است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. 
نکته‌ی جالب این فیلم مرگ راوی فیلم در یک سوم پایانی آن و در عین حال ادامه‌ی روایت فیلم است.
این فیلم روایتی دلخراش از دیالکتیک بقا و ایمان به گزاره‌های اخلاقی را به تصویر می‌کشد. اینکه چگونه تلاش برای زنده ماندن و بقا در مقابل فشار گرسنگی و سرمای استخوان‌سوز به تدریج می‌تواند تمام قواعد اخلاقی را معلق و بی‌معنا سازد. 
در پایان دو ساعت و نیم نمایش رنج و ترومای بقا، پرسش‌هایی ویرانگر اندک اندک به سراغ مخاطب می‌آیند. درواقع انجمن برف جزو آن دسته فیلم‌هایی است که بعد از تمام شدن تازه شروع می‌شوند و ما را با پرسش‌هایی چالش برانگیز در برابر وجدان اخلاقی هر انسانی قرار می‌دهند، از جمله این پرسش که آیا دوست داشتی جزو نجات یافتگان باشی یا مردگان؟ یا این پرسش که راوی فیلم می‌پرسد "این رنج کشیدن برای زنده ماندن چه معنایی دارد؟". آیا مرگ در برابر فروریختن قواعد اخلاقی و آنچه حریم می‌نامیم بهتر نیست؟ آیا مردگان خوشبخت تر هستند یا بازماندگان؟ زندگی ای که بر پایه‌ی مرگ دیگران استوار باشد چه معنایی خواهد داشت؟ این فیلم پر از نشانه‌ها و عناصر ایمان مسیحی است. آنها که می‌میرند کار مسیحایی می‌کنند و با فنای خود بقای دیگران را تضمین می‌کنند. 
نکته‌ی درخشان این فیلم نه نمایش رنج مرگ و بیماری و فنا و نابودی بلکه نمایش ترومای بقاست. این فیلم بقا را همچون فنا و فنا را همچون بقا ترسیم می‌کند و ادامه‌ی روایت ماجرا حتی پس از مرگ راوی نمودی از این اندیشه‌ی دیالکتیکی است.

#انجمن_برف
#معرفی_فیلم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۶
یوسف شیخی

جنبش زن- زندگی-آزادی به نظر می‌رسد طغیانی بود علیه سنت اسلامی-ایرانی در معنای فراجامعه شناسانه آن و تلاشی بود برای تذکار به عشق جنسی و دین و فقاهتی مردانه که تصویری نرینه از خدا و مادینه از بندگی ساخته بود، به عبارت دیگر شورشی بود در اصل علیه ابژگی تاریخی زن ایرانی و تلاش برای ایفای نقش سوبژگی، اما مع الاسف در عصر حاکمیت غول‌های رسانه‌ای و معادلات و مناسبات هابزی-ماکیاولیستی جهان سلطه مثل خیلی از موضوعات در اصل فرهنگی، سیاسی شد و به مسیری رفت که دقیقا علیه آن برخاسته بود. اینکه سطح مطالبات فروکاسته شد در فشنی که تبدیل به ایدئولوژی شده بود درواقع حکایت از شکست این جنبش دارد. 
رهایی از نفاق و خزیدن ذیل علم کفر افتخارآمیز نشان از آن دارد که ما با نمایشی از سوبژگی زنانه مواجه هستیم که هنوز در نیافته است که تاریخ مذکر ما ریشه در استبداد پنهان مادرانه در نهاد خانواده‌ دارد، نه سیاست. انقیاد مردانه در سیاست پاسخی است به استبداد مادرانه پنهان در نهاد خانواده. التفات نظر از مناسبات حاکم بر خانواده‌ها و استبداد لطیف و پنهان مادرانه به اقتدار سیاسی مردانه مهم‌ترین خطای این جنبش بود. 
این جنبش به جای درغلطیدن در فمنیسم که خود حربه‌ای مردانه برای سوءاستفاده از زنان است، بایستی ابتدا با خودانتقادی و تأمل و پرتوافشانی بر پستوهای پنهان استبداد زنانه راهی به رهایی حقیقی می‌جست، اما بازی نمادها در عصر به قول هایدگر ازدحام تصویر، همه‌ی کنش‌ها را سطحی و بی‌مایه و در جهت اراده به دیده شدن سوق داده است که در ذات خود اراده‌ای است زنانه و موجب بقای ابژگی او. 
این جنبش در عمل شکستی زنانه بود و از حد نمایش رهایی از انقیاد مردانه فراتر نرفت. 

#شکست_زنانه
#انقیاد_مردانه
#فمنیسم
#یوسف_شیخی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۳۷
یوسف شیخی

امروز صبح آخرین جلسه‌ی کلاس هشتم ها در دبیرستان علم و زندگی مشهد بود. یکی از دانش آموزان که پارسال هم شاگردم بود و اهل شیطنت، کتاب نیاورده بود و مدام با بغل دستی و نیمکت‌های جلو و عقب حرف می‌زد و تذکرهای مهربانانه و مؤدبانه نیز کارگر نبود و همین باعث شد چند منفی بگیرد. وقتی رسیدیم به آیه "اُدعونی اَستجب لکم". گفتم ترجمه‌ی کتابتان (بخوانید مرا) صحیح نیست، و توضیح دادم که خداوند از ما می‌خواهد که او را بخواهیم و طلب کنیم، نه اینکه او را بخوانیم و چیز دیگر طلب کنیم و لذا ترجمه‌ی صحیح می‌شود؛ «بخواهید مرا تا پاسخ دهم شما را». داشتم در تفاوت این دو ترجمه صحبت می‌کردم که آن دانش آموز اجازه گرفت و گفت: «آقا این آیه می‌گوید؛ عاشقم باش!»
همه منفی ها را پاک کردم و به ژرفای این عاشقانه‌ی قرآنی و دلبری یا بهتر است بگویم روح بری خداوند اندیشیدم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۵۲
یوسف شیخی

در دوره‌ی نوجوانی مثل خیلی از هم‌سالان تبریزی ام، همزمان با تحصیل یا تابستان‌ها که از کلاس و درس فراغت می یافتیم به کار در کارگاه قالی‌بافی مشغول می‌شدم. در فرهنگ تبریزی‌ها بیکاری بدترین چیزهاست. تبریزی‌ها مردمانی به شدت سخت کوش و اهل کار هستند و قالی‌بافی شغلی است که بسیاری از مردان و زنان تبریزی در کنار سایر مشاغلی که دارند به طور پاره وقت یا تمام وقت بدان مشغول هستند. از تابلو فرش ها و قالی های کوچک (زرنین) با نقش‌های نسبتا ساده تا قالی‌هایی تمام ابریشمی در ابعاد بزرگ که صادراتی می‌گفتند. هرچند کار کردن برای تبریزی‌ها فی نفسه یک ارزش است و نیازی به انگیزه‌ای مازاد از کار نیست، اما یکی از انگیزه‌های نوجوانی من خرید کتاب‌هایی بود که دوست داشتم بخوانم. وقتی یک بار با مزد قالی‌بافی کتاب «کلیات دیوان شمس تبریزی» با مقدمه‌ی استاد جلال الدین همایی را خریدم که توسط انتشارات صفی علیشاه منتشر شده بود، در آن کتاب بود که خواندم شمس نیز اوایل نزد استادش ابوبکر سله باف تبریزی هم کار می‌کرد و هم مشق عرفان و بعد که تعالیم استادش به پایان رسید و سیر آفاق آغاز نمود و برای یافتن شیخ و استادی برتر بار سفر بست، در هیچ مکانی ده روز بیشتر اقامت نمی‌گزید، لذا به شمس پرنده معروف گردید. بار سفرش کوزه‌ای شکسته بود برای رفع عطش و گلیمی پاره بود برای ساعتی آرمیدن و نانی خشک بود برای اندکی سد جوع. او از طریق کار روزمزد فعلگی و کارگری یا تعلیم قرآن امرار معاش می‌نمود و برخلاف غالب صوفیان عصرش که عرفان و تصوف و نکوهش اشتغال به امور دنیوی را بهانه‌ای برای توجیه بیکارگی و شکمبارگی و راحت طلبی خود ساخته و به کنج عافیت خانقاه خزیده بودند و گاه از مواهب و هدایای اصحاب قدرت نیز بی نصیب نمی‌ماندند، درویشی به معنای حقیقی کلمه در خویش بود و یک لاقبا و قالب‌ها و آداب و اطوار تصوف سلسله‌ای را برنمی‌تافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۲۳
یوسف شیخی