واقعیت این است که رئیسجمهور در قانون کشور ما نوعی قوهی اجرایی است و فاقد قدرت و جایگاه مشابه نظامهای ریاستی دنیاست. در بین این شش نفری که از فیلتر شورای نگهبان گذشته بودند و انصافا هیچکدام در حد و اندازه یک رجل سیاسی نبودند، پزشکیان تنها کسی بود که تا حدودی به معیارهای یک مدیر اجرایی نزدیک بود و میشد باورش کرد. به همین دلیل هم شد پدیدهی انتخاباتی که تحریمی ها در آن دست بالا داشتند و در این شرایط نتیجه قاعدتا میبایست به نفع محافظهکاران رقم میخورد، اما عملکرد ضعیف دولت سیزدهم تنها واقعیت زنده و ملموس امروز بود و پزشکیان به جای ماندن در گذشته یا امید واهی دادن به آینده، سعی کرد نبض زندهی جامعهی حال حاضر ایران باشد. لذا با اینکه مسن ترین کاندیدا بود، تنها شخصیت از آن شش نفر بود که از دغدغههای نسل زد گفت، سعی کرد آنها را بفهمد و حاضر شد با نسل جوان بنشیند و از آنها بشنود. او همچون ملامتیان خودش را زیر تیغ نقد مدام میگرفت و به جای منم منم گفتن های مسئولین مسئولیت ناپذیر و فرافکنی مشکلات به سایر دولتها یا روئسای جمهور، با ترجیع بند "ما فلان کردیم و ما بهمان کردیم" خودش را در معرض نقد و پرسش قرار میداد. مخاطب میتوانست با جملات گاه آشفته و بی فعل و ناقص و نصف نیمهی پزشکیان بیشتر ارتباط بگیرد تا جملات اتوکشیده و بیش از اندازه درست و ژستهای شبه روشنفکرانه کسی مثل جلیلی با آن لحن استخوان قورت داده و کتابی که هیچ رنگی از صمیمیت و بی رنگی نداشت و با همهی درست بودنش، اصلا باورپذیر نبود و آدمی را بیشتر یاد شخصیت دون کیشوت میانداخت.