یک ادیسه سیاسی در مدینه اسلامی یا هبوط آدم در دنیای الازهر؛ تحلیلی دربارهی فیلم "پسری از بهشت"
🔸اشاره:
بعد از هفتهها اشتغال به نوشتن، در یک شب سرد برفی یکی از فیلمهایی که مترصد فرصتی برای دیدنش بودم را به تماشا نشستم؛ فیلم "ولد من الجنة" یا "Boy From Heaven" محصول ۲۰۲۲.
فیلمی که اتفاقا میمیک و سبک بازی شخصیت اصلی آن مثل حال و هوای زمستانی این روزها سرد و یخ زده بود. این فیلم شاید برای نخستین بار روابط پنهان نهاد قدرت مذهب سنی (دانشگاه الازهر) با حکومت اقتدارگرای نظامیان در مصر را به تصویر میکشید، سیر ادیسه وار آدم در دنیای خوفناک الازهر.
🔸این درام سیاسی، داستان پسر ماهیگیری بود که همراه پدر و برادرانش در یک روستای ساحلی از طریق ماهیگیری گذران زندگی میکنند. پدری جدی و سخت گیر که در غیاب مادر نمیگذارد فرزندانش دست از پا خطا کنند. شخصیت اصلی که آدم نام دارد در کنار ماهیگیری و کمک به پدر شبها مخفیانه مطالعه میکند و یک روز از طریق روحانی روستا باخبر میشود که برای تحصیل در دانشگاه الازهر؛ بزرگترین و قدیمیترین دانشگاه جهان اسلام پذیرفته شده است.
🔸گفتنی است که الازهر در زمان خلافت فاطمیان مصر بنیانگذاری شد و بزرگترین مرکز علمی جهان سنی به شمار میرود، چیزی همطراز واتیکان در مسیحیت کاتولیک. حتی نام این دانشگاه نیز برگرفته از نام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است که فاطمیان خود را از نوادگان ایشان میدانستند.
🔸دربارهی مناسبات پنهان سیاسی و امنیتی میان رهبران کلیسا و نهادهای قدرت فیلمهای بسیاری ساخته شده است، اما این اولین بار است که عدیل چنین سوژهای را در جهان اسلام در سینما میبینیم.
🔸خبر زندگی و تحصیل به صورت بورسیه در پایتخت پرجمعیت و پرامکانات مصر، آزادیهایی دور از قوانین سخت گیرانه پدر و رؤیای شیخ الاسلام شدن، برای یک جوان زیسته در محیط بستهی روستا، چونان وسوسه کننده و مسرت بخش است که همچون بهشتی گمشده مینماید، هرچند نهایتا فیلم نشان میدهد سادگی و بی حاشیه بودن محیط دور از سیاست روستا، به سختی کار و زندگی ماهیگیری میارزد.
🔸چندی از ورود این طلبه پاکدل روستایی نگذشته است که بیماری و سپس مرگ شیخ پیر و کهنسال الازهر، انتخاب جانشین او را تبدیل میکند به گره اصلی داستان. گرهی که البته همان ابتدا با تشکیل جلسهای در سازمان امنیت کشور در این خصوص و بررسی گزینههای جانشینی شیخ، سناریوی امنیتی حکومت نظامیان را برای نفوذ در این نهاد دینی اثرگذار و تاریخی آشکار میشود. سناریویی که همچون تقدیری فراگیر در کل فیلم حضوری خداگونه دارد و ماجراها را پیش میبرد، چنانچه شخصیت اصلی فیلم در واقع نقش اصلی را در پیشبرد این سناریوی امنیتی بر عهده میگیرد.
🔸مهمترین نقطهی فیلم اتفاقا در فیلمنامهی دقیق و باریک بینانه آن است که توانست جوایزی را نیز در جشنوارهی کن و سایر جشنوارههای معتبر سینمایی جهان از آن خود کند.
🔸این فیلم مناسبات عالیترین نهاد کارگزاران دینی و طیفهای متنوع فکری موجود در آن را به خوبی روایت میکند. سه جریان فکری قدرتمند جهان سنّی در الازهر که هر یک نمایندگانی در این فیلم دارند عبارت اند از:
۱. جریان سلفی و اخوانی متمایل به اندیشههای سید قطب در کتاب "معالم فی الطریق"
۲. جریان طرفدار حاکمیت با شعار "الفتنة أشد من القتل" هرگونه اعتراض به حاکمیت را حرام میداند.
۳. جریان محافظه کار و مستقل و غیرسیاسی که متمرکز بر مباحث آموزش عربی و علوم اسلامی است.
🔸طارق صالح نشان داد که چگونه حکومت در پی یک نهاد دینی غیرمستقل و وابسته به نهاد دولت و پاکسازی الازهر از جریانهای سلفی و اخوانی است و به شدت از ناحیهی آنها احساس خطر میکند. کارگردان سوئدی فیلم بسیار زیرکانه و هوشمندانه در عین روایت حقیقت خوفناک ماکیاولیسم حاکم بر مصر و جامعهی پلیسی آن، ریاکاری و تزویر شیوخ متمایل به جریان سلفی را نیز برملا میسازد.
🔸این فیلم واقعیت دموکراسیهای پوشالی خاورمیانهای را به تصویر میکشد. اینکه نظامیان قدرت را چنان قبضه کردهاند که از مسئول اجرای پروژهی جانشینی (سرهنگ) تا بالاترین مسئول نهاد امنیتی کشور (ژنرال) همه با عناوین نظامی خطاب میشوند.
🔸ابطال ادعای ابتدایی فیلم به استقلال الازهر در طول تاریخ، نه تنها در طول فیلم نقض میشود، بلکه به دلیل عدم استقلال مالی نهاد کارگزاران دینی سنی در مصر و وابستگی تاریخی آنها به نهاد دولت، جز در پارهای موارد همچون ایستادگی در برابر استعمار فرانسه، چندان با واقعیتهای گذشته نیز منطبق نیست. تنها شخصیت مثبت فیلم، شیخ نابینایی است که اتفاقا استاد آدم است و بخت اول برای مقام جانشینی از جریان مستقل. هرچند استقامت شیخ نابینا نیز برای بر هم زدم سناریوی نهادهای امنیتی نسبت به پروژهی جانشینی، دیری نمیپاید و با نقل حدیثی توسط آدم (مربوط به تردید یکی از صحابه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله درباره مرگ ایشان) او نیز ساده دلانه منطق شرعی شاگردش را پذیرفته و مقهور سناریوی هوشمندانه مأموران امنیتی میشود.
🔸سکوت آدم در مقابل پرسش روحانی روستا که آنجا (دانشگاه الازهر) چه آموختی؟ همان اسرار و ناگفتههایی است از واقعیت الازهر که مخاطب در سیر ادیسه وار آدم در مهمترین نهاد مذهبی جهان اسلام با آن مواجه میگردد.
🔸میتوان گفت این درام سیاسی ذیل انگارهی شرقشناسی که ادوارد سعید در آثارش به نیکی برملاساخته است به جهان اسلام و دیگری غرب مینگرد. اینکه آدم نمادین جهان اسلام دو انتخاب بیشتر ندارد؛ یا باید فرشتهی نجات و محلل اهداف فسادانگیز نهادهای خوفیه حاکمیت باشد، یا به زندگی ساده و بی غل و غش اما خشن و سرد روستایی بازگردد. گویی نظام دانایی در جهان اسلام با تزویر و زور آمیخته است چه در خانه پدری، چه در مدینه اسلامی و پیشنهاد فیلمساز برای کسانی که در این جغرافیا زندگی میکنند، فقط بازگشت به همان بهشت جهل ساده اما خشن روستایی است. گویی خارج از این دوگانه امکانی برای زیستی دیگرگونه در این جغرافیا وجود ندارد. فیلمساز کوشیده است انگارهی الازهر دوران السیسی را جانشین تصویر خیالی مدینه اسلامی در ذهن مخاطب سازد و حکایت آدم به همان میزان که حکایت سرگشتگی ادیسه ای سیاسی در جست و جوی مدینه آرمانی است، حکایت خوردن از میوهی ممنوعه اسلام سیاسی نیز هست.