ژانر مجموعهای است از قواعد نانوشته میان فیلمساز و بیننده که مبتنی بر آن انتظارات بیننده نیز شکل میگیرد. در ژانر وسترن پروتاگونیست ها گاوچران هایی سرگردان هستند در بیابانهای آمریکا که زیر آفتاب سوزان به سمت سرنوشتی نامعلوم در حرکت هستند و مرگ مثل سایه دنبال آنهاست. مرگ در دنیای وسترن نزدیکتر از زندگی است که نمود آن را در دوئل پروتاگونیست ها میبینیم. زندگی برای این گاوچران ها مثل پل صراط میماند که میگویند از مو باریکتر و از تیغ برنده تر است، اما دنیای نامطمئن وسترن نیز کلیشه های رایج خود را میسازد. در وسترن های اولیه تعارضات با بومی های آمریکایی (سرخپوست ها) که سرزمین اجدادی شان توسط اروپاییهای سفیدپوست اشغال شده بود را، همچون موجوداتی مزاحم، تبهکار و پست و وحشی ترسیم میکردند که در برابر گسترش تمدن و شهرنشینی مقاومت میکنند و تنها راه مقابله حذف فیزیکی آنهاست. معمولا یک «دوشیزه در خطر» هم داریم که وظیفهی قهرمان داستان نجات او از چنگ این موجودات وحشی و آدمخوار است. طول کشید تا فیلمسازانی مثل جان فورد ظهور کنند که تا حدودی میکوشیدند تصویری نسبتا خنثی و متعادل از بومیان ارائه شود.