شاعر!
دروغ میگویند مردهای
یک نشان زنده بودنت
همین ترکهای سنگ گورت
عجبا! اعجاز موسایی است این یا دم مسیحایی؟
یا که سنگ هم شعرشناس شده است
از مصاحبت تو؟!
شاعر!
دروغ میگویند مردهای
یک نشان زنده بودنت
همین ترکهای سنگ گورت
عجبا! اعجاز موسایی است این یا دم مسیحایی؟
یا که سنگ هم شعرشناس شده است
از مصاحبت تو؟!
مواجهه تردیدآمیز با هستی که مبتنی بر پرسشی تأسیسی باشد نهایتا و ناخواسته ممکن است «شک فلسفی» را درپی داشته باشد. این شک از ساحت باور شروع می شود و اگر پاسخی قانع کننده نیابد در قلمرو باور محدود نمی ماند و به مرزهای احساس و عاطفه و حتی اراده و خواست آدمی تسری می یابد، چنانکه اقیانوس آرام روح را طوفانی سهمگین و پیش رونده و خانمان برانداز به سرعت در می نوردد. آنهایی که تجربه واقعی شک فلسفی دارند احتمالا توصیف مرا بسیار محتاطانه ارزیابی خواهند کرد.
در تاریخ فلسفه، رنه دکارت را می شناسیم که این نوع شک را در حوزه باورها به مثابه روشی جهت یقینی نمودن باورهای الاهیاتی با عنوان «شک دستوری» توصیه مینماید. اما کتابی که دکارت با این نیت مؤمنانه نگاشته بود- تأملات در فلسفه اولی- در عمل به موجی از شک گرایی و سست شدن بنیان های ایمان مسیحی در اروپا انجامید.
شاید برای مخاطبین کنجکاو جالب باشد دانستن اینکه رنه دکارت که بود و چه می خواست؟
در مواجهه با پدیده های عالم وجود، آدمی دچار یکی از این دو حالت می شود: حیرت یا تردید. ابراز تردید مستلزم پرسش است و اساسا پرسش، سرآغاز فرایند اندیشیدن، اما اندیشیدن تنها به پرسش محدود نمی شود چنانکه برخی در برخورد با پدیده های اطراف خصوصا مظاهر طبیعت دچار حالت شگفتی یا حیرت می شوند. حیرت مبتنی بر کشف حقیقت یا حقایقی است در باب عالم هستی و حاصل تأثرات روحی و احساسات و عواطف شخصی.
مدرنیته محصول مکتب مدرنیزم است و تقابل سنت گرایی با مدرنیته نیست بلکه تقابل با مکتب فکری مدرنیزم است، هر چند این تقابل نیز امری ظاهری است و در اصل مدرنیته باطن سنت و به عبارتی دیگر سنت بی روتوش و نقاب است. سنت اساسا مسخ روح سیال مذهب است در آئین هایی دهری- تاریخی، مفهوم سنت وقتی برجسته شد که دنیای مدرن پدیدار گشت.
جامی، شاعر و عارف قرن نهم هجری در مثنوی چهارم کتاب <هفت اورنگ> به نام <سبحةالابرار> (نیایش نیکوکاران) شامل ۱۳۰ بخش که در سال ۸۸۷ سروده شدهاست و مشحون از تعالیم اخلاقی و عرفانی است، در بخش ۱۰۳ به ضرورت انبساط وجه و ذم ترشرویی پرداخته و در عین حال این زنهار را داده که نبایستی مزاح و خوشرویی را با دروغ آمیخت. عالمان دینی و پزشکان بیش از سایر گروه های اجتماعی به کاربست این توصیه جامی محتاجند. اگر اینان خود از روح تهی شده و به دام فرمالیزم و تکنولوژیزم شرعی یا علمی گرفتار آیند، به جای زندگی فقط گرد یاس و ناامیدی در فضای جامعه می پراکنند، نمونه های عالی این دو گروه در جهان معاصر آیت الله طالقانی (روحانی عدالتخواه شیعه که حتی مارکسیست ها هم او را پدر می خواندند) و آلبرت شوارتزر (پزشک آلمانی برنده نوبل صلح که برای طبابت تا دل آفریقا رفت) بودند.