عبارات

نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی (مدرّس و پژوهشگر فلسفه) در عرصه‌ی فرهنگ و اندیشه.

عبارات

نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی (مدرّس و پژوهشگر فلسفه) در عرصه‌ی فرهنگ و اندیشه.

عبارات

«عبارتُنا شَتّى و حُسنُک واحد»
عبارات؛ مجموعه نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی (مدرّس و پژوهشگر فلسفه) در عرصه‌ی فرهنگ و اندیشه.

نویسنده مستقل کتاب های: پرواز از جام جهانی، ظرفیت شناسی ژانرهای سینمایی برای ارائه مفاهیم دینی، فیلمنامه هَه، سلوک فرم؛ بررسی سیر تکوین فرم در فیلمنامه دینی.

نویسنده همکار کتاب های: یسبحون؛ هجده روایت از قرآن، پایی در غزه؛ شانزده روایت از «ما و غزه».

ویراستار کتاب: معنای زندگی از دیدگاه خیام و بکت، نوشته رقیه رنجبر، انتشارات شبگیر.

نویسنده مقالات، جستارها و یادداشت های متعدد در روزنامه ها و نشریات و مجلات و فصلنامه های علمی از جمله: 19 دی، جام جم، اعتماد، ققنوس هنر، نگارستان، طوبی، رواق هنر و اندیشه، دین و رسانه، عصر اندیشه، تصویرنامه، زیباشناخت، پژوهشنامه مذاهب کلامی، مطالعات میان رشته ای هنر و علوم انسانی، روایت ایرانی و...

آثار در دست انتشار: تاریخ گسست، گذار از ابن تیمیه متخیل و...

آثار منتشر نشده: مجموعه مقالات فلسفی، مجموعه مقالات کلامی، مجموعه مقالات سینمایی، مجموعه یادداشت ها و نقدها، مجموعه روایت ها، مجموعه اشعار، مجموعه داستان ها و...


نویسندگان

 

اشاره

تازه لای کتاب را باز کرده بودم و صفحاتی پیش رفته بودم و بعد از شروع رؤیایی رمان، داشتم اندک اندک در واقعیت تعلیق ایمانیِ یحیی ربانی و روزگار برزخی اش و نثر پاراتاکسیسی و آل احمدی نویسنده‌ی محترم غرق می‌شدم که خبر اختصاص جایزه‌ی جلال آل احمد به این رمان، دلم را قرص کرد به پایان کار و اینکه احتمالا با اتفاق تازه‌ای مواجه خواهم شد و در دل گفتم چه جایزه‌ی با مسمایی! هرچند از نیمه‌ی کتاب (حدودا از  صفحه‌ی ۲۰۰) به بعد احساس کردم نویسنده دچار اطناب و تکرار مُمِل در بخش‌های رؤیاپردازانه گشته است، اما آنقدر این اثر نقاط درخشان داشت که همان موقع بر آن شدم تا پس از فراغت از مطالعه‌ی آن، دست به نگارش ببرم. وقتی پیشتر رفتم عزم کردم از مدینه ای بنویسم که در غیاب انسان آرمانی، بدل به بیروط می‌شود، شهری که با ظهور جریان‌های تکفیری از حرکت در مدار طبیعی خویش خارج گشته است و این فرجام تراژیک فقط برای بیروت نیست، بلکه قصه‌ی تمام مدینه های سنتی در عصر مدرنیته است. گویی که مدرنیته قیامتِ سنت است و می‌خواهد خشونتِ پنهانِ سنت را آشکار نماید. بنویسم که در غیاب انسان آرمانی، می‌توان انسان را در مدینه ی صدر خویش (قلب) یافت. درباره‌ی بیروطی بنویسم که اکبری دیزگاه با روایت شبگردی های یحیی در ذهنم‌ جاودانه ساخت، و از آنجا که این نوع نوشتن نیاز به اندکی فاصله گرفتن برای رسیدن به چشم‌انداز دلخواه بود، تا امروز به تأخیر افتاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۲
یوسف شیخی

پیرامون سخنرانی "مسئله‌ی اخلاق در تفکر دینی" که اخیرا در کانال "آوای فلسفه" منتشر شده است، اعم از شیوه‌ی بحث سخنران محترم و پیش‌فرض های ایشان از دین و اخلاق، ملاحظاتی انتقادی دارم که به اختصار مطرح خواهم نمود: 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۹
یوسف شیخی

می‌توان گفت انجمن برف (Society of the Snow) یکی از بهترین فیلم‌های سال ۲۰۲۳ است که می‌توان دیدن آن را برای علاقه‌مندان به سینمای دینی و فلسفی توصیه نمود. ساخته‌ی تحسین برانگیز خوان آنتونیو بایونا یک درام تکان دهنده و هیجان انگیز درباره‌ی داستان باورنکردنی ۷۲ روز تاب آوری گروهی از بازماندگان حادثه‌ی سقوط هواپیمایی در سال ۱۹۷۲ در رشته کوه آند است.انجمن برف بر اساس کتابی به همین نام نوشته‌ی پابلو ویرچی ساخته شده است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد. 
نکته‌ی جالب این فیلم مرگ راوی فیلم در یک سوم پایانی آن و در عین حال ادامه‌ی روایت فیلم است.
این فیلم روایتی دلخراش از دیالکتیک بقا و ایمان به گزاره‌های اخلاقی را به تصویر می‌کشد. اینکه چگونه تلاش برای زنده ماندن و بقا در مقابل فشار گرسنگی و سرمای استخوان‌سوز به تدریج می‌تواند تمام قواعد اخلاقی را معلق و بی‌معنا سازد. 
در پایان دو ساعت و نیم نمایش رنج و ترومای بقا، پرسش‌هایی ویرانگر اندک اندک به سراغ مخاطب می‌آیند. درواقع انجمن برف جزو آن دسته فیلم‌هایی است که بعد از تمام شدن تازه شروع می‌شوند و ما را با پرسش‌هایی چالش برانگیز در برابر وجدان اخلاقی هر انسانی قرار می‌دهند، از جمله این پرسش که آیا دوست داشتی جزو نجات یافتگان باشی یا مردگان؟ یا این پرسش که راوی فیلم می‌پرسد "این رنج کشیدن برای زنده ماندن چه معنایی دارد؟". آیا مرگ در برابر فروریختن قواعد اخلاقی و آنچه حریم می‌نامیم بهتر نیست؟ آیا مردگان خوشبخت تر هستند یا بازماندگان؟ زندگی ای که بر پایه‌ی مرگ دیگران استوار باشد چه معنایی خواهد داشت؟ این فیلم پر از نشانه‌ها و عناصر ایمان مسیحی است. آنها که می‌میرند کار مسیحایی می‌کنند و با فنای خود بقای دیگران را تضمین می‌کنند. 
نکته‌ی درخشان این فیلم نه نمایش رنج مرگ و بیماری و فنا و نابودی بلکه نمایش ترومای بقاست. این فیلم بقا را همچون فنا و فنا را همچون بقا ترسیم می‌کند و ادامه‌ی روایت ماجرا حتی پس از مرگ راوی نمودی از این اندیشه‌ی دیالکتیکی است.

#انجمن_برف
#معرفی_فیلم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۶
یوسف شیخی

جنبش زن- زندگی-آزادی به نظر می‌رسد طغیانی بود علیه سنت اسلامی-ایرانی در معنای فراجامعه شناسانه آن و تلاشی بود برای تذکار به عشق جنسی و دین و فقاهتی مردانه که تصویری نرینه از خدا و مادینه از بندگی ساخته بود، به عبارت دیگر شورشی بود در اصل علیه ابژگی تاریخی زن ایرانی و تلاش برای ایفای نقش سوبژگی، اما مع الاسف در عصر حاکمیت غول‌های رسانه‌ای و معادلات و مناسبات هابزی-ماکیاولیستی جهان سلطه مثل خیلی از موضوعات در اصل فرهنگی، سیاسی شد و به مسیری رفت که دقیقا علیه آن برخاسته بود. اینکه سطح مطالبات فروکاسته شد در فشنی که تبدیل به ایدئولوژی شده بود درواقع حکایت از شکست این جنبش دارد. 
رهایی از نفاق و خزیدن ذیل علم کفر افتخارآمیز نشان از آن دارد که ما با نمایشی از سوبژگی زنانه مواجه هستیم که هنوز در نیافته است که تاریخ مذکر ما ریشه در استبداد پنهان مادرانه در نهاد خانواده‌ دارد، نه سیاست. انقیاد مردانه در سیاست پاسخی است به استبداد مادرانه پنهان در نهاد خانواده. التفات نظر از مناسبات حاکم بر خانواده‌ها و استبداد لطیف و پنهان مادرانه به اقتدار سیاسی مردانه مهم‌ترین خطای این جنبش بود. 
این جنبش به جای درغلطیدن در فمنیسم که خود حربه‌ای مردانه برای سوءاستفاده از زنان است، بایستی ابتدا با خودانتقادی و تأمل و پرتوافشانی بر پستوهای پنهان استبداد زنانه راهی به رهایی حقیقی می‌جست، اما بازی نمادها در عصر به قول هایدگر ازدحام تصویر، همه‌ی کنش‌ها را سطحی و بی‌مایه و در جهت اراده به دیده شدن سوق داده است که در ذات خود اراده‌ای است زنانه و موجب بقای ابژگی او. 
این جنبش در عمل شکستی زنانه بود و از حد نمایش رهایی از انقیاد مردانه فراتر نرفت. 

#شکست_زنانه
#انقیاد_مردانه
#فمنیسم
#یوسف_شیخی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۳۷
یوسف شیخی

امروز صبح آخرین جلسه‌ی کلاس هشتم ها در دبیرستان علم و زندگی مشهد بود. یکی از دانش آموزان که پارسال هم شاگردم بود و اهل شیطنت، کتاب نیاورده بود و مدام با بغل دستی و نیمکت‌های جلو و عقب حرف می‌زد و تذکرهای مهربانانه و مؤدبانه نیز کارگر نبود و همین باعث شد چند منفی بگیرد. وقتی رسیدیم به آیه "اُدعونی اَستجب لکم". گفتم ترجمه‌ی کتابتان (بخوانید مرا) صحیح نیست، و توضیح دادم که خداوند از ما می‌خواهد که او را بخواهیم و طلب کنیم، نه اینکه او را بخوانیم و چیز دیگر طلب کنیم و لذا ترجمه‌ی صحیح می‌شود؛ «بخواهید مرا تا پاسخ دهم شما را». داشتم در تفاوت این دو ترجمه صحبت می‌کردم که آن دانش آموز اجازه گرفت و گفت: «آقا این آیه می‌گوید؛ عاشقم باش!»
همه منفی ها را پاک کردم و به ژرفای این عاشقانه‌ی قرآنی و دلبری یا بهتر است بگویم روح بری خداوند اندیشیدم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۵۲
یوسف شیخی

در دوره‌ی نوجوانی مثل خیلی از هم‌سالان تبریزی ام، همزمان با تحصیل یا تابستان‌ها که از کلاس و درس فراغت می یافتیم به کار در کارگاه قالی‌بافی مشغول می‌شدم. در فرهنگ تبریزی‌ها بیکاری بدترین چیزهاست. تبریزی‌ها مردمانی به شدت سخت کوش و اهل کار هستند و قالی‌بافی شغلی است که بسیاری از مردان و زنان تبریزی در کنار سایر مشاغلی که دارند به طور پاره وقت یا تمام وقت بدان مشغول هستند. از تابلو فرش ها و قالی های کوچک (زرنین) با نقش‌های نسبتا ساده تا قالی‌هایی تمام ابریشمی در ابعاد بزرگ که صادراتی می‌گفتند. هرچند کار کردن برای تبریزی‌ها فی نفسه یک ارزش است و نیازی به انگیزه‌ای مازاد از کار نیست، اما یکی از انگیزه‌های نوجوانی من خرید کتاب‌هایی بود که دوست داشتم بخوانم. وقتی یک بار با مزد قالی‌بافی کتاب «کلیات دیوان شمس تبریزی» با مقدمه‌ی استاد جلال الدین همایی را خریدم که توسط انتشارات صفی علیشاه منتشر شده بود، در آن کتاب بود که خواندم شمس نیز اوایل نزد استادش ابوبکر سله باف تبریزی هم کار می‌کرد و هم مشق عرفان و بعد که تعالیم استادش به پایان رسید و سیر آفاق آغاز نمود و برای یافتن شیخ و استادی برتر بار سفر بست، در هیچ مکانی ده روز بیشتر اقامت نمی‌گزید، لذا به شمس پرنده معروف گردید. بار سفرش کوزه‌ای شکسته بود برای رفع عطش و گلیمی پاره بود برای ساعتی آرمیدن و نانی خشک بود برای اندکی سد جوع. او از طریق کار روزمزد فعلگی و کارگری یا تعلیم قرآن امرار معاش می‌نمود و برخلاف غالب صوفیان عصرش که عرفان و تصوف و نکوهش اشتغال به امور دنیوی را بهانه‌ای برای توجیه بیکارگی و شکمبارگی و راحت طلبی خود ساخته و به کنج عافیت خانقاه خزیده بودند و گاه از مواهب و هدایای اصحاب قدرت نیز بی نصیب نمی‌ماندند، درویشی به معنای حقیقی کلمه در خویش بود و یک لاقبا و قالب‌ها و آداب و اطوار تصوف سلسله‌ای را برنمی‌تافت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۲۳
یوسف شیخی

 

]متهم (وربال کینت) خطاب به بازجو: [

the greatest trick the devil ever pulled was convincing the world he doesn't exist

ترجمه: بزرگ‌ترین نیرنگ شیطان، این بود که این باور را به وجود آورد که وجود نداره و در یک چشم به هم زدن محو شد (مک کواری، کریستوفر، فیلم‌نامه‌ی «مظنونین همیشگی»).

 

اشاره

 

راقم این سطور درباره نشست اول و دوم بحث مهم "ما و جهان سلطه"، مطلبی نگاشت با عنوان "ما و دشواره ی ایران؛ تحلیلی انتقادی درباره‌ی روایت عبدالکریمی از نسبت ما و جهان سلطه" و اینک در ادامه‌ی آن بحث تحلیل خود درباره نشست سوم را ارائه می‌نماید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۴۹
یوسف شیخی

جای شگفت است شخصیتی چون دکتر مصطفی مهرآیین که تخصص جامعه شناسی فرهنگ دارند، تا این میزان بیگانه از واقعیت‌های جامعه و فرهنگ خودی باشند. همین تبریک ساده و خطی عید، روایت امیدها و آرزوهای دست نایافته یک ملت است، اما نظریه زدگی که ریشه در نوعی نگاه ریاضی وار و اصالت تساوی به جهان هستی دارد و همه چیز را مساوی و علی السویه می‌بیند و اساسا هر نوع امید و آرزو برای فردایی بهتر را ناظر بر نگاه سیاسی می‌انگارد، ناتوان از دیدن واقعیت‌های چند بعدی فرهنگی و اجتماعی است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۲۴
یوسف شیخی

اشاره

اخیرا نشست­هایی تلگرامی در کانال دکتر بیژن عبدالکریمی برگزار شده است با عنوان«ما و جهان سلطه». به نظر می­رسد پرسش­های مطرح شده در این نشست­ها را می­توان در سه پرسش بنیادین خلاصه نمود:

  1. آیا مناسبات جهانی هابزی- ماکیاولیستی هست یا نه؟ (عینیت جهان معاصر و ذهنیت شبه روشنفکرانه­ی ما)
  2. آیا ما می­توانیم درکی از جهان معاصر داشته باشیم بدون آن که درکی از مناسبات هابزی نظام سلطه جهانی داشته باشیم؟ آیا مواجهه روشنفکران ما با مسائل ایران احساسی و عاطفی است یا عقلانی؟ اساسا آیا جامعه روشنفکری ما مسئله مند است؟ (نقد روش شناختی قدرت فاهمه و نظام دانایی شبه روشنفکران ایرانی از جهان معاصر)
  3. آیا با وجود مواجهه احساسی و عاطفی جامعه روشنفکری ما نسبت به مسائل ایران و غفلت از نظام سلطه می­توان آنها را روشنفکر نامید؟ (مسئولیت روشنفکر ایرانی در جهان هابزی- ماکیاولیستی و بیماری شبه روشنفکری).

ظاهرا مراد دکتر عبدالکریمی از نظام سلطه، نظامی است که بر روابط بین الملل به هژمونی و سرکردگی آمریکا حاکم است. به اذعان ایشان پیشترها کشورهای دیگری چون اسپانیا، پرتقال، هلند، انگلستان صاحب این موقعیت هژمونیک بودند، اما چیزی که از نظرگاه ایشان همواره در مناسبات جهانی عنصر ثابتی بوده است؛ این واقعیت عینی است که ما در جهانی هابزی- ماکیاولی زندگی می­کنیم؛ جهانی که انسان گرگ انسان به شمار می­آید.

عبدالکریمی روشنفکری دانشگاهی است که حضوری مداوم در فضای عمومی رسانه­ای جامعه نیز ایران دارد و می­کوشد دغدغه­مندانه مسائل ایران را از منظری متفاوت و بر خلاف جریان رسانه­ای حاکم بر فضای مجازی بکاود. ایشان در این نشست­های تلگرامی کوشید تا توجه مخاطبان خود (به ویژه جامعه روشنفکران یا به تعبیر ایشان شبه روشنفکران ایرانی) را به پرسش­های اساسی پیش گفته جلب نماید و از مخاطبان خواست تا اگر حقی در این سخنان می­بینند بیان کنند و این یادداشت پاسخی است به دعوت و فراخوان نظری ایشان تا شاید زمینه­ا­ی برای گفت و شنود درباره­ی دشواره­ی ایران فراهم آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۲۴
یوسف شیخی

در نیمه راه زندگانی ما، خویشتن را در جنگلی تاریک یافتم، زیرا راه راست را گم کرده بودم؛
و چه دشوار است  وصف این جنگل وحشی و سخت و انبوه، که یادش ترس را در دل بیدار می‌کند!!
چنان تلخ است که مرگ جز اندکی از آن تلخ تر نیست؛ اما من، برای وصف صفایی که در این جنگل یافتم، از دگر چیز هایی که در آن جستم خواهم گفت.
درست نمی‌توانم گفت که چگونه پای بدان نهادم، زیرا هنگامی که شاهراه را ترک گفتم سخت خواب آلود بودم...
(کمدی الهی دانته، جلد اول: دوزخ ، سرود اول)

در میان انبوه کتاب‌هایی که خوانده‌ام این بهترین و تکان دهنده ترین آغاز بود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۴۰
یوسف شیخی