هنر انتحال یا کتاب سازی در عصر تکثیر مکانیکی تفکر؛ مطالعهی موردی آثار محمدرضا محقق
متأسفانه در میان نویسندگان و کتابخوان های عصر ما که به قول والتر بنیامین، <عصر تکثیر مکانیکی> است، هستند کسانی که لفاظی و بازی با کلمات و ژورنالیسم را خوب آموختهاند اما فاقد سواد و دانش لازم برای نگارش مقالات تخصصی در زمینهی کاری خود هستند و نهایتا به یادداشت نویسی در مطبوعات میپردازند که آن نیز برای خود قالبی است و هیچ ایرادی هم ندارد. مشکل از آنجا پیش میآید که کسی مایه و همت و قلم و تفکر و اساسا روحیهی علمی و پژوهشی ندارد، اما اشتهایش برای گنجاندن عنوان منتقد و پژوهشگر در کنار نامش او را وا میدارد که از طریق انتحال (سرقت علمی) یک شبه ره صد ساله پیموده و راه پرسنگلاخ پژوهش را برای خود هموار سازد، بیآنکه رنج زیست دانش پژوهانه را به جان خریده و از ساحت تفکر بویی برده باشد.
محمدرضا محقق از آن رندان روزگار است که با سرقت برخی از مقالات تخصصی و پژوهش های سینمایی من، آنها را در پروژههای کتاب سازی اش، در کنار شبه نقدهای ژورنالیستی و بیمایهی خود بدون ذکر نام من یا با اسمهای ساختگی و مستعار گنجانده است و در طی دو دهه به چاپ و نشر آن اقدام نموده است.
محقق از زمرهی طلاب هنرمند بود و در شعر و ادبیات و کاربست کلمات ذوقی داشت که با شرکت در کلاسهای نویسندگی و فیلمنامهنویسی دفتر تبلیغات قم، قلمش را جلا داده بود، و از آنجا که هر کسی را بهر کاری ساختهاند، بیشتر به یادداشت نویسی در مطبوعات و انتشار برخی آثار سفارشی ادبی برای مؤسسات فرهنگی دولتی روی آورد. ما در ابتدای دههی هشتاد خورشیدی آشنا شدیم و همکاریهای قلمی هم داشتهایم، اما او به تدریج مصداق این حکمت شد که هر صاحب قلمی لزوما صاحب اخلاق سلیم نیست و روی به انتحال آورد.
اولین سرقت علمی او از آثار من باز میگردد به مقالهی <نقش سینما با تاروپود شعر؛ بررسی تصویرسازی سینمایی در شعر معاصر> که در کتاب <هنر معنا> گنجانده بود و بعدها در کتاب <کاریز سینما> هم تکرار کرد. او در <هنر معنا> فقط در پاورقی این مقاله اشاره به نام من به عنوان نویسندهی همکار کرده بود، در حالی که اساسا در نگارش و تحقیق این مقاله هیچ نقشی نداشته است. این هنرمند انتحال، در ادامه، هنر خود را از کتاب سازی به زمینهی نشریات چاپی و فضای مجازی هم گسترش داد و تا جایی که من رصد کردهام، در نشریهی الکترونیکی فیروزه مقالهی مذکور را به اسم مشترک و در روزنامه <اعتماد> مقالهی دیگر من با عنوان <هری پاتر و قارهی گمشدهی روح؛ قرائت هشتم از جادوی بهتر> را به اسم خودش، منتشر نمود. این ماجرای انتحال محقق، در دههی نود شمسی هم ادامه داشت. او وقتی با اعتراض من برای پایان دادن به سرقتهای علمیاش رو به رو شد، دست به دامن توجیه گشت و همهی این اتفاقات را به اشتباه واسطهی انتشار آثار حواله میکرد و هیچگاه مسئولیت دزدیهایش را نپذیرفت و ادعا داشت که جبران خواهد نمود و اما جبرانش این بود که مقالاتی از من را در مجله <تصویر خیال شیرین> به عنوان سردبیر قرار شد کار کند، اما همهی مقالات را در همان شمارهی اول جز یک مقاله با اسم مستعار کار کرد، بعد نیز عنوان کرد که به دلیل اختلافاتی با مدیر مسئول مجله کار به نتیجه نرسیده، درحالیکه بعدها معلوم شد که نشریه با دو نویسندهی اصلی و بقیه با اسمهای مستعار منتشر شده است. اما هنر انتحالگری محقق بدین جا ختم نشد و بعدها مقالات من در آن نشریه را با همان اسمهای مستعار و بدون ذکر نام حقیقی نویسندگان آنها در کتابی با عنوان <هستی شناسی سینمای دینی؛ تأملی در ضرورت و امکان سینمای دینی> منتشر نمود. جالب است عنوانی هم که برای کتاب برگزیده، عنوان یکی از مقالات من است که قبلا در ماهنامه <عصر اندیشه> به نام من منتشر شده بود. البته این هنرمند انتحال، با این اقدامات که فارغ از اخلاقیات دینی، حتی از نظر اخلاق حرفهای نیز محکوم است، درواقع دست به انتحار قلمی زد، و آنچنان که از برخی دوستان شنیدهام، این اواخر به شغل عطاری روی آورده است. امیدوارم این عطار فعلی و هنرمند انتحال و ژورنالیست سابق، حداقل در زمینهی عطاری اخلاق حرفهای را رعایت کند، چرا که اگر در هنر انتحالش، ناخواسته آثار من را به دست مخاطبان میرساند، در این شغل با جان انسانها سروکار دارد.
#انتحال
#محمدرضا_محقق
#کتاب_سازی
#تکثیر_مکانیکی_تفکر