عبارات

نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی در عرصۀ فرهنگ و اندیشه

عبارات

نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی در عرصۀ فرهنگ و اندیشه

«عبارتُنا شَتّى و حُسنُک واحد»

عبارات؛ مجموعه نوشتارها و گفتارهای یوسف شیخی (مدرس فلسفه و کلام، نویسنده، شاعر، منتقد و دین پژوه)، در عرصۀ فرهنگ و اندیشه.

نویسندگان

تاریخ به مثابه پیوستاری از گسست‌هاست (بنیامین، والتر، «تزهایی در باب فلسفه‌ی تاریخ»، ترجمه‌ی مراد فرهادپور، ارغنون، ش11و12، 1375، ص 325).

 

نگارنده این جمله‌ی والتر بنیامین را به عنوان مطلع سخن خود برگزید تا اشارتی داشته باشد به ماهیت نگاهی آشنایی زدایانه و مرئی سازانه به روند تحولات تاریخی که طی آن پژوهشگر می‌کوشد تاریخ را نه به مثابه روایتی خطی و پایا، بلکه گسسته و پاشا ببیند. به نظر می‌رسد کلان روایت دکتر محدثی نیز گزارش این گسست ها باشد، گسست هایی که تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک اعم از دین گرا یا ملی‌گرا ناتوان از دیدن آنهاست. 

اراده‌ی دانش‌پژوهانه ی غلبه بر خودکارشدگی ذهن نسبت به پدیده‌های پیرامونی، موجب می‌گردد در مقام پرسشگری بایستیم و به مرئی سازی واقعیت‌های موجودی بپردازیم که فرهنگ آتوریته محور و تنبلی آکادمیک و تعصبات و ترس از گشوده ماندن پرونده‌های باورهای نااندیشیده، مانع از دیدن آنها شده‌اند و این داستانِ دیالکتیک درونی هر جست وجوگری است که به جای خُسبیدن بر بالش اعتقاد، و سرّ مگوسازیِ ناپرساییِ تاریخیِ خود، زیستن زیر سقف آسمان‌های جهان را برگزیده است.

چندی پیش به بهانه‌ی سخنرانی استاد ارجمند جناب دکتر حسن محدثی درباره‌ی مرحوم دکتر شریعتی با عنوان «آخوند کراواتی»، نگارنده در یادداشتی به نقد دیدگاه ایشان درباره‌ی ایده‌ی «عصر پسادینی» پرداخت. برخی نقدهای دیگر نیز در ادامه نگاشته شد و خوشبختانه نگارش این نقدها و نیز عنایت دانش‌پژوهانه ی ایشان به ابهام‌های موجود، موجب گردید تا استاد محترم در سلسله یادداشت‌هایی که در کانال تلگرامی «زیر سقف آسمان» منتشر شده‌اند، به واکاوی و تفصیل بیشتر ایده‌ی خود بپردازند و پرده از - به تعبیر نگارنده - یک کلان روایت فکری بردارند که می‌توان با وامگیری از سخن ایشان آن را «فرایند تجدید یا دگرگشت سنت تمدنی» نامید. یادداشت اخیر ایشان تحت عنوان «فرق سنت تمدنی و سنت‌های اجتماعی» و نیز مطلبی که پیش‌تر تحت عنوان «سنت و معانی گوناگون آن: کوششی در ابهام زدایی» نگاشته بودند، و نیز استعاره‌ی «ملک مشترک استحماری: گفتگو با نسل جدید»، به نظر می‌رسد همگی به نوعی در خدمت بسط و گسترش و تفصیل اجمالی است که با ایده‌ی «عصر پسادینی» طرح نموده‌اند، اما نگارنده بر این باور است که ایده‌ی «عصر پسادینی» خود خرده روایتی از کلان روایت تجدید سنت محسوب می‌شود. دکتر محدثی آرام آرام و به تدریج در حال تکمیل قطعات یک پازل یا خرده روایت‌های یک کلان روایت فکری است که از قضا با آغاز سده‌ی پانزدهم شمسی تقارن یافته است. می‌توان این تقارن را هم طلیعه ی یک دگردیسی عظیم تحت عنوان آغاز فرایند تجدید سنت قدمایی به سنت مدرن دید و هم می‌توان با حسی نوستالژیک به سنت دیرپای بربادرفته نگریست و گریست، و هراسان از تغییر، مرثیه خوانِ بی اعتبارگشتگی سنت در معنای فراجامعه شناختی آن شد. از نظر راقم این سطور نقد پروژه‌ی فکری در حال تکوین دکتر محدثی وقتی ممکن می‌شود که قطعات آن به مثابه یک پازل در ذهن خواننده‌ی فعال و هوشمند کامل گشته و عناصر سازنده و نحوه‌ی ترکیب این عناصر در کنار هم، دریافت، فهم، تحلیل و نهایتا ارزیابی گردد.

ایشان در یادداشت «سنت و معانی گوناگون آن: کوششی در ابهام زدایی» به واقع کوشیدند با تبیین معانی هفتگانه ی سنت (سنت دینی در دو شکل درون دینی و برون دینی، سنت سیاسی، سنت ادبی و هنری، سنت نظری، سنت اجتماعی، سنت در معنای ترکیبی از اندیشه و الگوی عمل، و سنت در معنای فراجامعه شناختی) آشکار سازند که اساسا وقتی از بی‌اعتبار شدن سنت اسلامی-ایرانی سخن می‌گویند، مرادشان با وامگیری از بحث جان بی. تامسون سنت در معنای فراجامعه شناسانه ی آن است که شامل وجوه هرمنوتیک (بعد معرفت شناختی و نوع نگاه مسلط به عالم و آدم)، هویت مندی (اعم از هویت جمعی و فردی)، مشروعیت سیاسی (چرایی و موضوعیت اطاعت) و هنجارین (شیوه‌ی زندگی) می‌شود. 

بنابراین سنت بی‌اعتبار شده در نظر ایشان همان سنتی است که اسکلت و اساس فرهنگ و میراث فرهنگی و اجتماعی جامعه را شکل می‌دهد، نه در شش معنای پیش گفته که همگی بخشی از فرهنگ محسوب می‌شوند و نهایتا در معنای سنت دینی دین پژوهانه یا برون دینی به مجموعه‌ی عظیم میراث و فرهنگ دینی اشاره دارند. درواقع وجه مایز سنت فراجامعه شناختی با دیگر معانیِ سنت، دربردارندگی و جامعیت آن نسبت به ابعاد مختلف میراث و مؤلفه‌های فرهنگی یک جامعه است، چنانکه علاوه بر امور اجتماعی، سیاسی و دینی به ابعاد معرفتی و فلسفی نیز دلالت دارد.


استاد محدثی با وام‌گیری از ذوق ادبی‌شان در آفرینش استعاره‌ی «ملک مشترک استحماری»، نشان دادند که در ایده‌ی «عصر پسادینی» به نقدهای وارد شده از سوی پروژه‌ی رقیب (روشنفکری دینی) که قبلا خود در ساحت آن می‌زیستند و در پی انسانی ساختن معرفت دینی بوده‌اند، التفات داشته و کاملا واقف اند و تلاش این کوشندگان عرصه‌ی دین، در تئوری پردازیِ دو وجهی ساختن دین تحت ایده‌هایی چون «مذهب علیه مذهب» را ذیل مرحله‌ی دوره‌ی انکشاف سنت ارزیابی نموده و آن را انحرافی آگاهانه یا ناآگاهانه از اصل موضوع؛ یعنی کارکرد دین به مثابه قدرت یا نیروی استحمارکننده تحلیل نمودند. دکتر محدثی ضمن اذعان به کارکردهای مثبت دین از جمله امیدبخش بودن و آرامش بخش بودن، معتقدند، با بی‌اعتبار شدن سنت به معنای فراجامعه شناختی آن، دیگر بحث از خانه تکانی و انکشاف سنت بی‌محمل خواهد بود. به زعم ایشان در دوره تجدید سنت و با اسباب کشی از این ملک مشترک استحماری، می‌توان در ملک معنویت این کارکردها را جست و جو نمود. 

به نظر می‌رسد یادداشت اخیر ایشان به عنوان «فرق سنت تمدنی و سنت‌های اجتماعی» به نوعی صورتبندی تازه‌ از یادداشت «سنت و معانی گوناگون آن: کوششی در ابهام زدایی» و مطالبی است که در سخنرانی «آخوند کراواتی» بیان داشتند، به عبارتی دیگر به زعم نگارنده، سنت تمدنی اشارتی است به سنت به معنای فراجامعه شناختیِ آن و سنت اجتماعی نیز سنت‌های ششگانه ی پیش گفته را نمایندگی می‌کند و دکتر محدثی همچنان می‌کوشد عمق بحران رخداده در سنت را آشکار سازد.

راقم این سطور نقدهای دکتر محدثی به مولوی و نیز سلسله یادداشت‌های انتقادی ایشان درباره کوروش و داریوش و تاریخ نگاری باستان گرایانه را نیز خرده روایت‌هایی ذیل این کلان روایت تجدید سنت تمدنی و بسط بحران بی‌اعتباری سنت قدمایی در مواجهه با سنت مدرن ارزیابی می‌کند.

مسئله این است که سنت اسلامی-ایرانی در مواجهه با سنت مدرن به مثابه بدیل خود دچار چالشی بنیادین و بحران بی‌اعتباری گشته است، هر چند ایشان معتقدند این بی‌اعتباری در اسکت و اساس نظام سنت قدمایی است نه همه‌ی عناصر فرهنگ و میراث اسلامی-ایرانی. 

نگارنده بعدها یادداشتی را نیز در نقد مقاله‌ی «تحلیل جامعه‌شناختی و تاریخی رویداد عاشورا» با عنوان «ملاحظاتی انتقادی در ریشه های ناتوانی: تاریخ تمدن اسلامی به مثابه تاریخ تیره یا تاریخ درخشش‌های تیره در انتقال مسالمت‌آمیز قدرت؟» نگاشت که قرار شد آن را تکمیل نماید، اما رخدادها و مسائلی تا امروز مانع از تحقق این امر شد. هر چند اشتغالات علمی و پژوهشی نگارنده و چند پروژه‌ای که در دست نگارش داشت، در این تأخیر دخیل بودند، اما دلیل اصلی آن وجود برخی ابهام‌ها در ذهن راقم این سطور و تلاش در جهت رسیدن به یک سامان ذهنی از سیر تکوین کلان روایت فکری دکتر محدثی بود. به زعم نگارنده، آن مقاله‌ی دکتر محدثی -که پیاده شده‌ی سخنرانی ایشان با عنوان «ناتوانی در انتقال مسالمت آمیز قدرت، مشکل سیاسی اصلی در تمدن اسلامی: تحلیل جامعه شناختی و تاریخی رویداد عاشورا» بود- نیز قطعه‌ای دیگر از پازل و خرده روایتی ذیل آن ابر روایت پیش گفته در بسط تئوریک عمق بحران سنت اسلامی-ایرانی است؛ چرا که بی‌اعتبار شدن سنت، ماهیتی برآیندی یا خلق الساعة ندارد، بلکه فرایندی است که در مواجهه با سنت بدیل خود (عالم مدرن) و با عبور از مقاومت اولیه (دوره‌ی انکشاف سنت) و عدم فائق آمدن بر چالش‌ها، به سمت عمیق‌تر شدن گسست‌های معرفت‌شناختی، هویتی، مشروعیتی، و هنجارین می‌رود. لذا نگارنده بر آن است تا مطلب «ملاحظاتی در ریشه‌های ناتوانی» را با توجه به درک و دریافت و تحلیل امروزش از پروژه‌ی فکری دکتر محدثی و با افزوده‌هایی به زودی تکمیل و ارائه نماید.
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۳۰
یوسف شیخی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی